ديکتاتور
تويي و آغوشت !
که هر بار
مرا تسليم مي کند . . . !
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
در تلاطم آغوشت
احمقانه است شناگر ماهري بودن
در تو
تنها بايد غرق شد . . .
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
کآش فقط بودي ، وقتي بغـــض ميکردم
بغلـم ميکردي و ميگفتي ، ببينــــم چِشــآتو
منـــو نيگــآ کُن
اگه گريــه کني قهر ميکنـم ميرمــــ
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
نسل آغوش من بي تــو منقرض شد !!
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
من از دنيـاي بيـرون از آغـوشِ تـو مي ترســم …
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
يادم باشد وقتي آمدم تنگ در آغوشـت گيـرم و بگويم چقـدر کــلافه ام …
يادم باشد چشم از چشمانت برندارم تا حسابي سيـر شوم …
يادم باشد بگويم چقـدر دوستت دارم و چقدر به تو مُحتاجـم …
يــــــــــــادم نرود . . . !
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ميــــــدونـے چرا بغــــــل کردن قشنگـہ؟
چون طرف راســــــتت
کـہ
قلب نيست
هميــــــشـہ خـالــــــيـہ
وقتــــــــے بغلــــــش ميــــــکـنـــے
قلـــب اونـہ کـــہ
پُــــــرش مــــے کــنـــــــہ
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
مرا حبس کن در آغوشت
من ، براي حصار بازوان تو مجرم ترين زنداني ام . . .
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ديشب تا خودصبـح آغوشـم براي آغوشت بغض کرد …
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
چقدر تنم خاليست از آغوش تو…
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
آدم هـــا
حـق دارنـد آغـوشـي داشـته بـاشنـد
کـه وقـتي بـغـض داشـت خـفـه شـان مـي کـرد بـهـش پـنـــاه بـبـرند...
و ايـمـان داشـتـه باشـند تـا وقتـي کـه آنـجا هـستـند دسـت هـيـچ غـمي بـهـشـان نـمـي رســــد . . .
آدمــهــا حــق دارنـــد ...
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
خنده هاي تو، کودکي ام را به من ميبخشد
و آغوش تو، آرامشي بهشتي
و دستهاي تو،اعتمادي وصف نشدني
چقدر از نداشتنت ميترسم....
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
از تنهايي گريزي نيست
بگذار آغوشم براي هميشه يخ بزند
نمي خواهم کسي شال گردن اضافي اش را
دور گردن آدم برفي احساسم بياندازد
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
قلبم را عصب کشي کرده ام
ديگر نه از سردي نگاهي مي لرزد
و نه از گرمي آغوشي مي تپد
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
طعم سيب مي دهد لب هايش و من گناهکارترين حوّاي زمينم
بهشت همينجاست ، در آغوش تو با لب هاي ممنوعه ات
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
آغوشت …
آنچنان پاي بندم به اين کيش که هزار شيطان نمي توانند
لحظه اي ذره اي ايمانم را سست کنند
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
دلم يک جاي دنج مي خواهد آرام و بي تنش
جايي بايد باشد غير از اين کنج تنهايي
تا آدم گاهي آنجا آرام بگيرد
مثلا آغوش تو
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
اي بهار زندگيم
اي اميد بودنم
غنچه ي لب هاي تو
گرمي شکفتنم
قامت رعناي تو
قبله گاه ديدنم
آن نواي گرم تو
بهترين شنيدنم
کنج آغوش دلت
جاده ي رسيدنم
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
سلامتيه حرفايي که نه ميشه اس ام اس کرد
نه تو چت تايپ کرد
نه ميشه پاي تلفن گفت
حرفايي که فقط مال وقتيه
که تو رو در آغوش دارم
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
از تنهايي گريزي نيست . . .
بگذار آغوشم براي هميشه يخ بزند . . .
نميخواهم کسي شال . . .
گردن اضافي اش را دور گردن آدم برفي احساسم بياندازد